یادداشتی کوتاه درباره مرحوم ایت الله سعادت پرور
«علامه مصباح فرمودند:« آيت الله حاج شيخ علي آقا سعادت پرور، بیدار طریقت بود
نام شريف آيت الله حاج شيخ علی آقا سعادت پرور(پهلوانی تهرانی)، براي همه طلاب 60، 50 سال پيش مدرسه حجتيه كاملاًشناخته شده بود.
برنامههاي دعاي ندبه هر صبح جمعه ايشان، با بيپيرايهترين شكل خود، پس ازصحبتهاي حضرت استاد حاج شيخ عبدالعلي تهراني پدر حضرات آيات آقامرتضي و آقا مجتبي تهراني همه علاقهمندان به درگاه وليعصر ارواحنافداه را صيقل دل بود.
آيتالله مظاهري دامتبركاته الشريف ميفرمود: براي برنامههاي حضرت ولي عصر(عج) ارواحنافداه، حاج شيخ عليآقا از هر چيز ميگذشت، ياد دارم كه در مدرسه حجتيه درب حجره هاي آقايان طلاب را ميزد و از اين و آن براي راهاندازي خرج دعا، قند، چاي و صبحانه، پول جمع ميكرد.
مرحوم حاج شيخ عليآقاي عزيز سلاماللهعليه ميفرمود: «من و آقاي مصباح چون دو كبوتر يك برجه بوديم. هر كجا ايشان را ميديدند بنده تداعی ميشدم و هر كجا مرا ميديدند او تداعی ميشد.»
اين نكته را از ديگر اساتيد نيز شنيدهام.اين ها مربوط به دورههای دور دست بودكه ما حتی وجود خارجی نداشتهايم.
پيش از سفر به خارج ساليان دراز بود كه هر گاه از آيت الله مصباح سراغ استادی راميگرفتم، ايشان را معرفی میفرمودند.
پس از بازگشت به ايران ، آشنايي و بهرهگيري از وجود مبارك و معنوي حاج شيخ علي سعادت پرور رضوان الله عليه،لطف ارزنده ی الهي به بنده بود. از خداوند به كمتراز همجواري با اهلبيت سلامالله عليهم برايشان درخواستي ندارم.
اولين ديدار با ايشان به اين شكل بود كه خود را از جانب استاد مصباح به ايشان معرفي كردم. البته عنايت خاص ايشان به حضرت استاد شامل بنده نيز شد. درخواست رفت و آمد كردم و ايشان پذيرفتند.
البته گويا بعد از آن جلسه ، يك دوره كتاب جمال آفتاب را به بنده امانت دادند كه خدمت آيت الله مصباح يزدی ارائه دهم و چنين شد.
دستورات صائب، كارا و جاندار ايشان هر شاگردي را به وجد ميآورد. گو اينكه هر بار نكاتي در حول و حوش همان سطح دستور و ذكر داشتند كه گويای شايستگی حضرت استاد بود. چندين بار طرز راهبرد و راهكار تربيتي ايشان را خدمت آيت الله مصباح يزدی عرضه داشتم و شيوه تحسينبرانگيزشان را ستودم؛ ايشان فرمودند: «جناب حاج شيخ علی آقا مردی است كه راه را خود طی كرده و طريق را كوبيده است. او بيدار راه است كه خود حدود 50ـــ40 سال در اين جهت تلاش كرده و بسياری را تربيت كردهاند.»
برايم هيچ ابهامی در سير نبود.
وعده ديدار و هجران يار :
پس از ماه مبارك رمضان ملاقات ديگری حاصل شد. به محضر شريفشان بايد وقت میگرفتم. با حجت الاسلام و المسلمين آقاابوالفضل ، فرزند گرامیشان تماس گرفتم. قرار شد روز پنجشنبه( 5/9/1383) 11 شوال 1425 ساعت 9 صبح خدمت استاد برسم.
دقايقی به 9 مانده بود به خانه ايشان رسيدم و در زدم. در باز شد و دامادشان حجت الاسلام و المسلمين آقای شيرازی را ديدم، سلام و عليك ُكرديم ، پرسيدند با آقا قرار داريد؟گفتم بله، گفتند: آقا رفتند. كجا رفتند؟ ناگهان اشك از چشمانشان سرازير شد. گفتم: آقا چرا همچين ميكني؟ آقا كجا هستند؟ گفت:داخل اطاق. وارد شدم. ديدم فرزندشان پايين پاي آقا و آقا روبه قبله به خواب ابدی فرو رفتهاند. صورتشان چون هميشه اما جدی، آن لبخندها و تبسمهاي ديدنی بر لب مباركش نبود. راه و طريقی جدی را طی فرموده بود.
والسلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا
يكی از دوستان نقل مي ُكند: ديشب (شب قبل از رحلت) در جلسه دوستانه، آقا فرموده بودند كه فردا با فلانی برنامه ملاقات دارم. به او چيزهايي خواهم گفت كه تا به حال نگفتهام.
گفت از خود ببرد، هر كه وصالم طلبد
ما به اميد وی از خويش بريديم و برفت
صورت او به لطافت، اثر صنع خداست
ما به رويش نظری سير نديديم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و افغان كرديم
كای دريغا! به وداعش نرسيديم و برفت
به مناسبت سالروز رحلت عالم ربّانی آیت الله شیخ علی سعادت پرور (پهلوانی)
مرتضی آقاتهرانی