به یاد دارم، زمانی که صدام فرودگاه مهرآباد را بمباران کرد و جنگ آغاز شد، آقای بنی صدر- که رییس جمهور بود- سخنرانی کرد. به آرای مردم بسیار تکیه کرده بود. مدام شعار میداد که من نه میلیون رأی دارم. خیلی از افراد این آرا را داشتند، اما هیچ کاری نکردند.
فردی که در برابر خدا اظهار ذلّت میکند، تمام قامت در برابر استکبار جهانی میایستد، اما کسی که عرضهی سجده در برابر خدا را ندارد، اسرار نظام اسلامی را میفروشد تا نزد امریکا و دشمن عزیز باشد.
بنی صدر سخنرانی کرد و از موضع شکست سخن گفت و مردم را ترساند. بعد از آن حضرت امام خمینی (ره) نیز سخنرانی کردند، عین عبارتشان است که: «دزدی آمده، یک سنگی پرتاب کرده و فرار کرده». ما که این حرف را شنیدیم، بمباران صدام برایمان هیچی به حساب نیامد. امام بسیار آرام و متین سخن میگفت. اقیانوسِ آرامش بود.
اگر شما حضرت امام (ره) را ندیدهاید، ما دیدهایم. آن بیان و زبان و دل و نوا که امام داشت جز به وسیله ارتباط با خداوند، برای کسی حاصل نمیشود. رمز خودیابی همین است که انسان بفهمد، هیچ نیست. هرچه هست از آنِ خداست و دیگر به علم، تقوا، قدرت، جوانی و زیبایی خود ننازد. بداند که اینها برای او نیست. دیروز اینها را نداشته، امروز امانت نزد اوست، فردا هم از او خواهند گرفت