شرایط توبه حقیقی

شش معنا باید محقق شود تا استغفار تحقق پیدا کند

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بحث امشب حدیث هفدهم از کتاب ۴۰ حدیث حضرت امام (ره) بحث بسیار بحث خوبیست مقداری اگر برادران و خواهران عزیز دل بدهند به بحث و گفته های حضرت امام (ره) انشاالله نتیجه می گیرند این را گاهی سابقا گفته میشد که بنا نشه جلسه منظور فقط کسب علم باشه سعی کنیم یاد بگیریم بعد عمل کنیم یعنی یادگیری زمینه عمل باشه تصمیم بگیرید همین هفته شروع کنید بلکه سریع شروع کرد و انجام داد تا آرام آرام بیوفته آدم در راه و جاده روایت را می ترسم فراموش شده باشه شاید ۲ هفته شاید ۳ هفته قبل برایتان خواندم .

روایت را اولش را باز می خوانم سندا بسیار عالیست در کتاب شریف کافی حضرت امام به سند متصل خودشون وصل کردند که سمعت اباعبدالله (ع) میگه من شنیدم امام ششم فرمودند اذا عبد توبتا نسوحا احبه الله و ستر علیه الدنیا و الآخره اگر بنده توبه نسوح کرد خدای متعال می پوشاند گناهش را و او را دوست خواهد داشت در دنیا و آخرت گناهش پوشیده خواهد شد و محبوب خدا خواهد شد .

چه بهتر از اینکه خدا آدم را دوست بدارد درباره حقیقت توبه صحبت کردند منزل توبه بحث نمودند که عرض شد بعد درباره توبه صحیح مشکل مقداری بحث داشتند و گناه موج غفلت از توبه است دقت دارند و بهار توبه را هم جوانی دانستند دوران عمر انسان مخصوصا جوانی بهار توبه است البته این مفهوم ندارد که اگر در جوانی توبه نکردید پیری نکنید پیری زودتر باید کرد چون دیگر تمام شده چیزیش نمانده است صحبتهایی داشتند که خیلی صحبتهای خوبی بود جوانها را هم توجه می دادند و باید با توبه کدورتها را زدود حضرت امام فرمودند : بدانید با توبه کدورت ها زدوده نمی شود خدا می پوشاند گناه را ولی کدورتهایی که گناه و معصیت ایجاد کرده هرگز از بین نخواهد رفت و این ممکن بود برای برخی مشکل درست کنه که چطور میشه ما هنوز آثار بدی ها درمون هست اینجا که الان می رسیم بحث خوبی را پیش می کشند که روشن کنند که توبه چکار می تواند بکند و چه اندازه توبه قدرت عمل دارد که عمده اش بسته به توبه کننده است چگونه برگرده رو به خدای متعال آخر دست هم فرمودند که راه توسل را رها نکنید .

امشب بحث ممکنه مقداری سنگین باشه ولی بحث عالیست به این صورت شاید تا حال هیچ یک از برادرها اگر از خود امام نشنیده باشند از کس دیگر نشنیده باشند این دسته بندی بسیار خوبی در بحث داشته اند .بحث را خیلی زود وارد شدند اما این اول کار اگر واقعا می خواهید که حرکت کنید امشب بحثش برای شروع کار خوبست .

می فرمایند ارکان توبه رکن های دارد بیان می کنند ۲ رکن اولش را می فرمایند اول برای توبه ۲تاش را گفتیم یکیش عزم بود یکی پشیمانی از گناه پشیمانی از کرده ها ، آن کرده های زشت پشیمان باشد راه صحیح حرکت کردن در آینده گفتند اما بحثشان در شرایط توبه است ۲ شرط را قبول می کنند یکی شرط قبول یکی شرط کمال می فرمایند ۲ شرط هست که این ها از شرایط قبولی توبه است که اگر این ۲ شرط را نداشته باشد توبه نیست گذشته از ۲ تا رکن اول اینها شرط کمال توبه است که اگر انجام بشه آن خرابی های قبل هم زدوده میشه اگر آن کدورتها باقی بماند آن ۲ تا شرط برای ایجاد آن زدودن کثافتهای قبل است .

روایتی را در اول بحث می خوانم از روایات خوب در بحث توبه است معمولا بهش توجه میشه . راوی روایت می کنه سید بزرگوار در کتاب نهج البلاغه از حضرت امیر که شخصی در حضور حضرت امیر گفت استغفرالله استغفار کرد از گناهان حضرت فرمودند: ننت به عزات بنشینه بمیری می دانی تو استغفار چیست ؟ ان الاستغفار درجه علیین استغفار درجه علیین است آنهایی که در درجه علیین هستند و ما ادراک ما علیون شما چه می دانید آنها که در مقام علیون هستند کی اند ؟ برای نشان دادن عظمت آنها حضرت فرمودند این مال کسانیست که در درجه علیین قرار گرفته اند و هو اسمه علی ستته معانه این یک اسمیست که شش معنا باید محقق بشه تا استغفار تحقق پیدا کنه اولش پشیمانی بر گذشته که این همون رکن اول توبه است آدم باید پشیمان بشه از کارهایی که قبلا انجام داده کارهای زشت را بدش بیاد بفهمه بده برگرده نه اینکه بگه ما درست رفتیم طلب هم داریم اگر این حالت بر آدم انجام نشه استغفار و توبه به معنای واقعی محقق نمی شود لغلغه زبان است ولی دنبالش عمل نیست . دوم عزم و اراده که هرگز برنگردد به گناه اراده کند تصمیم بگیرد که دیگر این کار را نکند این ۲ تا که گفتیم از ارکان توبه بود که گذشت بحثش و ثالث می فرمایند سومی این است که حق مخلوقین را بهشان برگردونیم .

مال مردم را خوردیم برگردونیم آبروی مردم را ریختیم برگردونیم تدارک کنیم توهین به کسی کردیم عذر خواهی کنیم غیبت از کسی کردی حقش را ادا کنی حتی اگر در بچگی آدم با سنگ زده شیشه را شکسته بره بده پولش را زدم ماشین مردم را خط کشیدم باید برم حلالیت بطلبم بچه مردم را زدم سرش را شکستم دیه اش را بدهم یا حلالیت بطلبم یادش بخیر ما یک زمانی بچه بودیم بعضیا نمی گویند اینطور چیزها را حالا طوری هم نیست برای اینکه بچه ها می کنند این کارها را ما بچه بودیم یک زمینی بود نزدیک خانه ما این مال پدربزرگ بود شنیدم بعضیا این زمین را تصاحب کردند صاحب شده بودند زمین بزرگی بود بعد بنده خدایی اینجا را می آمد توش زراعت می کرد گندم می کاشت ما خیال می کردیم میدان چمن است بچه ها با توپ می رفتند توی زمینش خوب اگر می رسید بنده خدا و می دید بچه ها توی گندم ها هستند با چوب و زنجیر می دوید دنبالشون ولی بالاخره کسی که اینکار را کرده باید حلالیت بطلبه یادمه زمانی که من معمم بودم اصفهان رفتم دنبال ایشان پیداش کردم و گفتم که فلانی ما توی زمین چمن شما گاهی می آییم تو گندم ها اصلا خود او خجالت کشید گفت چه حرفیه من بدهکار شما هستم آمدم در زمین شما این را باید حلال کنید نمی کنید من پولش را می دهم و واقعا باید برید بدید مال مردم اگر خوردید باید بدید اگر چیزی از خونه کسی بلند کردید باید برگردونید خراب کردید باید حلالیت بطلبید رادیو مردم زدی زمین شکست حالا بچه است نمی فهمه یک سره بدهکاره و باید بره حلالیت بطلبه بچه ها باید حواسشان را جمع کنند خانه های مردم بالا نروند هم بزرگترها حواسشان باشد که اگر کاری کرده اند از قبل الان برگردند و درستش کنند ان تعدی الی المخلوقین حقوقهم حقوق مردم را بروید ادا کنید تا وقتی ملاقات کردید خدای متعال را پاک پاک به سوی خدای متعال بروید پاکیزه باشید دنباله ای به دنبال تو نباشد گرفتاری به تو نباشد اگر باشد گیر می کنی .

مرحوم محدث قمی (ره) می فرماید می فرمایند شخصی را در خواب دیدم از بزرگان بود گویا گفته بودند چه خبر گفته بود ما مشکلی نداریم الحمدلله ولی بدهکارم زیرا یکروز ما آمدیم برویم یک چیزی لای دندانمان رفته بود می خواستیم این را در بیاوریم یک چوب ریزه ای به دیوار همسایه بود ما کندیم در آوردیم .

اینها برای ما چیز نیست اینها را کسی اشکال نمی کنه ولی هرچه بالاتر بره یک مقدار بیشتر توقع میشه ازش اگر خدای نکرده به مردم بدهکارید بروید ادا کنید پشت مردم حرف نزنید آبروی مردم را نریزید اگر دیگران ریختند شما نریزید اینکه شما توجه داشته باشید هر واجبی را از خدای متعال ترک کردید این را هم برگردانید آدم گاهی به مردم بدهکاره گاهی به خدا بدهکاره نمازی روزه ای خمسی جهادی امر به معروفی حجی چیزی بدهکاره اینها را حساب کنه .

دیگه ۵ و ۶ من نمی گم هر گوشتی که از حرام روئیده شده باید آبش کنی به غصه خوردن تا اینکه این پوست تو به گوشت استخوان بچسبد و آن گوشتی که از راه حرام روئیده شده حالا دیگه گوشت جدید و حلال درست بشه .همان لذت هایی که از حرام خوردی حالا صدمه ی طاعت خدا را بهش بچشون همانطوری که شیرین معصیت را چشاندی حالا سختی عبادت را بهش بچشان بعد بگو استغفرالله ربی ..

می بینید این روایت شریف ۲تا رکن اول توبه که پشیمانی از گذشته بود را داشت ۲تای اول بود و بعد ۲ شرط مهم زندگی حق مردم را برگردانید حق خدا را برگردانید این هم بود که این ۲تای دیگشه در این باره حرف میزنیم توجه داشته باشید که شما وحتی الان کسانی که حتی طلبکار شما هستند اگر شما حق دیگران را ادا نکرده باشید اینها مطالبه می کنند این را بدانید در قیامت و لحظات عالم برزخ معمولا اینجوریست مردم خودشان گیر هستند اینجور نیست که آزاد باشه وقتی که گیر می کنه هست که آدمی که تو آب می خواهد غرق شود یک چوبی یک چیزی خاری هم ببیند چنگ می زند اگر شما غریق نجات نمی دانی و کسی افتاده در آب و خفه میشه نپر توی آب بگیرش و واقعا همینجوره او انقدر مضطرب هست که می چسبه به آدم اما دقت کن قیامت روزیست که همه پشیمان هستند خوب و بد پشیمان اند دارند نتایج کار را می بینند بچه ها را وقتی می آیند در مدرسه امتحاناتشون داده شده وقتی که می بینند مثلا ۲ تا تجدیدی آورده آنا می گه معلم فیزیکمون نمره نمیداد خوب نبود کاری می کنه که گردن او بندازه دلیل موجهی تلقی کنه در قیامت وقتی که همه گیر می کنند منتظرند یکی را پیدا کنند بنابراین مدیون کسی خودتان را نکنید و اگر مدیون دیگران هستید برگردید به خودشان برید بدید بعد اگر گیر کردید او گیر کرد شما را گیر می اندازد عمل صالحی داری ازت می گیره اگر نداری عمل بدش را می گذاره رو دوش شما نکنید اینکار را چه ضرری بزرگتر از این است .

در همین جریان یادمه چندسال پیش عرض کردم بعضیا که دارای بعضی از کرامات بودند یا خدای متعال بهشان توجهاتی داشته دیده اند که من شنیده ام که گویا محدث قمی نقل می کنه این اقا در محلی زندگی میکردند معمولا خدای متعال آدمهای خوب را دارد همه جا هستند عمرتان را ازش استفاده کنید بعد فرموده بود که آقایی در محلی بود و این آقا مرد پاکدامنی بود مرد بزرگواری بود بعد یک روزی دزدی آمد و به خانه شخصی بعد خانه آن بنده خدا را خالی کرد حتی جاروی خانه را برد گاهی بعضی از دزدها وقتی که میان خانه تکانی می کنند همه چیز را برمیدارند می روند نمی دانم چرا بالاخره این درست نیست دیگه فکر می کنم توی آداب دزدی نامردیه انقدر نباید همه چیز را بردارند بروند بنده خدا برداشته بود خیلی چیزهاش را برده بودند خیلی ناراحت شدند توسلی پیدا کرد به ساحت امیرالمومنین چه وضعیه ما بد گیر کردیم شب خواب دید که آقا تشریف آوردند وگفتند برو پیش فلان عالم بگو . بگو هرکی دزدیده باشه.

مرد با خودش فکر کرد آقا به این خوبی که نمیاد خانه ما از این کارها بکنه نرفت ۲مرتبه مقداری گذشت ناراحت بود حالی پیدا کرد باز خواب دید که آقا برید سراغ همان آقایی که گفتم گفت چشم فردای آنروز ناراحت بود گفت بروم چه بگویم بعدش دید جور در نمیاد گفت آقا گفتند ما هم داریم می گوییم آمد و فردا که از خانه آمد بیرون برخورد کرد به آن آقا سلام کرد و بعد از احوالپرسی گفت آقا من یک مشکلی پیدا کردم پریشبا دزد آمده خانه ما و خلاصه خانه ما را کرده مثل مسجد رفته هیچی ما نداریم فرمودند عجب چرا زودتر خبر ندادی گفت مگه کاری ساخته است ؟ گفت بالاخره ما باید بگیم امشب فرض کنید مثلا یا فردا شب جلسه ای ما داریم و فلان جا منزل فلانیست شما هم تشریف بیارید آنجا هم را ببینیم گفتم چشم ما جدا شدیم . ما آمدیم در آن جلسه وقتی که آمدیم در آن جلسه نشستیم دیدیم عده ای آمدند آدمهای خوب و بد لوتی های محله هم کم و بیش می آیند آمدند و نشستند چه خوبه اینهایی که آمدند همه یک مقدار روحیه مشتی دارند. اینها بیافتند در راه صحیح خیلی خوب میشه .

رفقا سعی کنید با خدا مرد باشید خدا خیلی مرد این اصطلاح را ممکن کسی ازش استنباط بدی بکنه ولی خدا مرد و زن نداره این یعنی در جوانمردی و صفات اولیا هیچکس مثل خدا نیست اگر دوست دارید که برید دنبال بهترین بهتر از خدا نیست حیف که نشناختیمش .

بعد آقا گفت ما رفتیم تو اون جلسه نشستیم آقا آمدند و صحبتی کردند ضمن صحبت ها آقا فرمودند مردم گناه نکنید مال دیگران را نخورید اشتباهه اینکار کار درستی نیست باید پاسخ گفت در برابر خدای متعال واقعا هرکاری می خواهید بکنید بعد هرکاری می خواهید بکنید توی خانه توی بیرون با زنتون با بچه تان با داداشتون با دوستتان با همکارتان با مدیرتون با شاگردتون همه اینها را اول حساب کنید شاید جواب داد بعد هرکاری می خواهید بکنید آقا یک مقداری صحبت کردند و گفتند هرکاری می خواهید بکن چند وقته پیش یک مسئله ای پیش آمده من این را باید بگم این مال همه نیست و برای همه میسر نیست این یک نوع مکاشفه خاصیست که برای بعضی از بزرگان حاصل میشه که تاثیرش در بدن یا در عالم ظاهر هم هست این فرق می کنه با برخی از مکاشفاتی که برای بعضیای دیگه هست این خیلی قویست . فرموده بود که ما چند وقت پیش خواب دیدیم که قیامت شده ما از دنیا رفتیم و حساب کتاب آماده است وقتی که آمدیم به ما گفتند که آقا بهشت این طرفه و این هم پل صراتیست که شما باید ازش بگذرید برید ان شاالله برسید به بهشت من هم حرکت کردم بسم اللهی گفتم و راه افتادم بسیار پل عریض و طویل و پهن اتوبان بود ما راه افتادیم دیدیم مشکلی نیست هرچه جلو میریم باریک میشیم و همینجوره آدم هرچه کاملتر میشه ظرافت کار بیشتر میشه ولی این به معنای فرار نیست این را بدانید باید حرکت کنید بالاخره باید رفت اهل دنیا هم همینجورند آنهایی که اهل دنیا هستند و دنبال پول و اینجور چیزها هستند اگر نتوانند از بزرگترین سرمایه داران دنیا بشوند نتوانند روزی ۲ میلیون در آمد داشته باشند بالاخره روزی ۲۰ هزار تومان هم درخواست می کنند بشه دیگه و ۲۰ هزار تومان هم نشد ۵ هزار تومان هرچه بشه بیشتر ول نمی کنند بروند ما در مورد آخرتمون بریم بالاخره بالا بالا و هرچه نزدیکتر بهتر آقا فرموده بود که دیدم هرچه جلوتر میره باریکتر میشه و به جایی رسید که نمی شد. راه برگشت هم به هیچوجه نیست .

شما اگر توانستید عمرتان را برگردانید از صراط هم رد می شوید پشت سر هرچی رد شدی پل دیگه نیست پشت سر خراب کردی که الان باید بری ایشان گفته بود همینجور که ما داشتیم می رفتیم مقداری باریک شده بود دیدم شراره های دوزخ آنقدر بلنده که در قرآن هم هست هر جرقه و هر شراره ایش شتر زرد مویی است که یک مرتبه از داخل آتش بیرون می پره و بر میگرده مثل کوه می ماند حتی درختهایی که در جهنم هست از آتش آفریده شده اند از آتش ارتزاق می کنند ببینید چی با آدم می کنه بعد فرموده بود من همینطور روی پل بودم از این بین یک مرتبه ضمن این جرقه های آتش و بالا آمدن امواج آتش فردی سر کشید بالا و گفت سلام علیکم حاج آقا شما هستید ؟ اصطلاحه قدیمه عرض می کنم ۲ قران از شما طلب داشتم چرا ندادی ؟ گفت : نشد .حالا الان من می خوام بدید الان من پول ندارم .گفت نه من پول نمی خوام داشته باشی هم نمی خوام گفت چی می خوای گفت من دارم می سوزم یبا جامون عوض. نمیشه که گفت پس من دارم اینجا کباب می شم بذار دستامو بمالم به بدن تو حال بیام به اندازه یک ۲ قرانی دستم را بگذارم . و من هم پذیرفتم. وقتی انگشتش را بر سینه ام گذاشت از سوزش آن جزع کرده بیدار شدم دیدم جای انگشتش بر سینه ام زخم است و تا به حال هم مجروح است و هر چه مداوا کردم فایده نبخشید. پس سینه خود را گشود و نشان مردم داد و چون مردم دیدند صداها به گریه و ناله بلند شد و آن کسی که مال مرد را برداشته بود هم سخت از عذاب الهی در هراس شد. و مال مرد را به او برگردانند .

مطالب مرتبط
نظر خود را درج کنید