تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ تَخْبُرُ حاجَتی.

علم الهی به اسرار بندگان

خداوند به آنچه در قلب ها می گذرد آگاه است و بالاتر از آن، اینکه بر هر چیزی درجهان هستی، علمی کامل دارد. خداوند در قرآن کریم می فرماید:

وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّهٍ فِی اْلأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ. (یونس: ۶۱)

و پنهان نمی ماند از پروردگارت، حتّی به اندازه ذرّه ای در زمین و آسمان.

همچنین می فرماید: «یَعْلَمُ خائِنَهَ اْلأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ؛ او به خیانت چشم ها و بهآنچه در سینه ها پنهان است عالم است» (غافر: ۱۹)

ذکر این عبارات از دعا در اول نیایش و حق تعالی را آگاه دانستن به نیازهای درونی خویش، هم به معنای ستایش از محبوب است که خود یکی از آداب دعاست و هم گلگشتی است سریع در یکی از زیباترین منازل عالیه عرفانی.

توضیح آنکه، اولیای الهی در عین حال که اهلِ دعا و خواستن می باشند، گاهی نیز در اوجِ احوال روحانی خویش و در ورود به یکی از مراحل والای سیر وسلوک خویش، دست از دعا نمودن بر می دارند؛ به این زبان حال که «عِلْمُهُ بِحالی حَسْبی مِنْ سُئوالی؛ علم او به حالِ من، مرا کافی است که از او در خواستی نمایم». چنانچه درداستانی از ابراهیم خلیل الرّحمن علیه السلام نقل شده است:

آن گاه که او را به سوی آتش پرتاب نمودند، جبرئیل به ملاقات او آمد و به اوگفت: آیا حاجتی داری تا برآورده سازم؟ ابراهیم علیه السلام گفت: اما به تو حاجتیندارم. در این هنگام، جبرئیل به او پیشنهاد کرد و گفت: پس نیازت را از خدابخواه. ابراهیم علیه السلام در جواب گفت: «عِلْمُهُ بِحالی حَسْبی مِنْ سُؤالی؛ همیناندازه که او از حالِ من آگاه است، کافی است (۱)

غرض آنکه حضرت در این فراز از دعا، خواستند از این حقیقت عالی و زیبا،حظّی برده و از این خرمن خوشه ای برداشته و در این عالم روحی نیز گامیبردارند و آن اینکه «عِلْمُه بِحالیِ حَسْبی من سُؤالی».

——————————————————————–

تفسیر نورالثّقلین، ج ۳، ص ۴۳۵.

مطالب مرتبط
نظر خود را درج کنید