عزت و اهمیت عزت

عزّت حالتی است كه انسان را از شكست خوردن باز می‌دارد

عزّت:

واژه ”عزّت“ در قرآن 122 مرتبه به كار رفته است. البته 4 موردآن اسم و نام عزيز مصر پادشاه معاصر حضرت يوسف (علی نبينا و آله و عليه‌السلام) است. بنابراين، در قرآن شريف واژه ”عزّت“ مورد بحث ما، 118 بار مورد توجه قرار گرفته است.

اهميت عزّت: 
به انسان و به ويژه اهل ايمان از جانب خداوند متعال اختيارات فراواني عنايت شده ولی او حق عزّت‌شكني خود را ندارد. بيان حضرت امام صادق (عليه‌السلام) گوياي اين واقعيت است. آن حضرت فرمودند: ”اِنَّ اللهَ فَوَّضَ اِلَي الْمُؤْمِنِ اُمُورَهُ كُلَّهََا وَ لَمْ يُفَوِّض اِلَيْهِ اَنْ يَكُونَ ذَلِِيلاً، اَمََّا تَسْمَعُ اللهَ تَعََالََي يَقُولُ: ”وَ لِلََّهِ الْعِزَّهَْْ . . . “ ، فَالْمُؤْمِنُ يَكُونُ عَزِِيزاً وَ لََا يَكُونُ ذَليلاً، اِنَّ الْمُؤْمِنَ اَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ، لِاَنَّ الْجَبَلَ يُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعََاوِل ِ وَ الْمُؤْمِنُ لا يُسْتَقَلُّ مِنْ دِِينِهِ بِشَيْءٍ.“ خداوند همه كار‌‌هاي مؤمن را به او واگذار كرده ولي به او اجازه نداده كه خوار و ذليل كند. مگر نشنيده‌اي كه خداوند متعال فرمود: ”تنها عزّت از آن خداوند و رسول او و اهل ايمان است.“ پس مؤمن عزيز است و نبايد خوار شود. البته مؤمن از كوه نفوذ ناپذيرتر است، چرا كه كوه با كلنگ تراشيده مي‌شود ولي از دين چيزي تراشيده و كم نمي‌شود. دقت شود كه در اين بيان عزّت مؤمن مرادف دين او دانسته و برآورد شده است. همان گونه كه خود او و ديگران بايد در حفظ دين او كوشا باشند، عزّت او نيز بايد توسط خود او و ديگران پاس داشته شود.

تعريف: 
واژه ”عزّت“ در لغت در برابر ”ذلّت“ به كار رفته است. ”عزّت“ به معناي ”تفوّق“ و ”استعلاء“ نسبت به كوچك‌تر‌ها استعمال شده است. هر گاه، واژه ”عزّت“ در ارتباط با ذات باري‌تعالي به كار رود از آن ”تفوّق“، ”استعلاء“، ”تسلّط“ خداوند متعال و ”تذلّل غير او“ به خاطر مي‌آيد. اما در مورد رسول خدا و اهل ايمان معناي ”تفوّق“، ”استعلاء“ و ”تسلّط“ در مرتبه مادون همان معني به كار رفته است. البته واژه هاي عديده اي در قرآن به همراه عزت آمده كه جاي بحثي ديگر را باز مي‌كند كه از حيطه اين تحقيق خارج است.
جناب راغب اصفهاني واژه ”عزيز“ را اين‌گونه معنا كرده است. ”اَلْعِزَّهُْْ حََالَهُْْ مََانِعَهٌْْ لِلْاِنْسََانِ مِنْ اَنْ يُغْلَبْ مِنْ قَوْلِهِمْ: اَرْضٌ عَزََازْ اَيْ صُلْبَهْْ“ عزّت حالتي است كه انسان را از شكست خوردن باز مي‌دارد. اين كه در زبان‌ها گفته مي‌شود ” اَرْضٌ عَزََازٌ“ يعني زمين سفت و سختي كه شيار بر‌دار نباشد. ”وَ الْعَزيِِزُ، الَّذِِي يَقْهِرُ وَ لا يُقْهَرُ“ عزيز به كسی گويند كه شكست مي‌دهد، نفوذ مي‌كند ولي خود شكست‌ناپذير و نفوذ‌ناپذير است.
آري، راغب واژه ”عزيز“ را در امور طبيعی ومادی سفت و محكم دانست و در انسان آن را شكست‌ناپذيري معنا كرد. اما او گفته عزّت در مورد خداوند متعال در قرآن اشاره به عزّت واقعي، حقيقي كه ماندگار و دائمي است به كار برده شده است. راغب درباره مدعيان عزت كه از آن بهره‌اي ندارند اين‌گونه سخن گفته است. اما اين كه گاه كافر به اين ويژگي اختصاص يافته، به واقع آن ”تَعَزُّز“ يعني خود را به عزّت زدن است، كه او را از عزّت خبری نيست.
در نتيجه، مي‌توان گفت اگر روحي به عزّت مفتخر شد، اين‌گونه خواهد بود كه او تحت تأثير هر عامل بيگانه قرار نخواهد گرفت. آن عزيز يا چون خداوند متعال خود بي‌نياز و غني واقعي است و يا اين كه چون رسول و اهل ايمان عزّت را از او گرفته است. اما ادعاي ديگران دروغي بيش نيست، كه او خود را به عزّت زده و ادعاي آن كند در حالي از آن بی بهره است. نكته جالب توجه اين كه راغب بر خلاف آقاي مصطفوي از معناي عرفي ـ مادي شروع كرد و سپس درباره خداوند متعال همان معنا را تجريد كرده است. شايد به همين جهت باشد كه علامه طباطبايي (رض) به معناي لغوي جناب راغب از ديگران بيش‌تر عنايت فرموده‌اند