وحدت و اصلاح ذات

اوائل نهضت پس از بازگشت امام از قيطريه بعضي مراجع آن زمان با امام مشكل پيدا كردند و حرفشان اين بود كه امام تند مي‌رود.

در قرآن مجید از اصلاح بین افراد جامعه سخن گفته شده است و همه را به اقدام در اصلاح امر فرموده این گونه آمده است که «فَاَصْلِحوا بَیْنَ اَخَوَیْکُمْ»[۱] بین برادران را اصلاح کنید. اما به واقع برادران چه کسانی هستند؟ قرآن اهل ایمان را برادر دانسته است: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنونَ اِخْوَه»[۲] تنها اهل ایمان برادرند. بنابر این، ایمان  وجه مشترکی است که هر قدر قوی تر و  بیشتر شود عامل وحدت برادرانه بیشتر خواهد شد.

ازوحدت اصلاح ذات بین منظور این است که باید ریش‌ها هم قد شود. بلکه این است که اختلاف سلایق در خارج موجب نزاع و درگیری نشود، نه این که اجماعی بین بین حاصل آید که نه این باشد و نه آن.  چرا که مسیر بین بین نه این است و نه آن، و در هر حال باطل محض است که قرآن کریم از آن اصطلاح خاصی دارد.  اهل نفاق نه بر کفر محض استوارن و نه بر حق خالص که آن‌ها:«مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلکَ لا اِلی هؤُلاءِ وَ لا اِلی هؤُلاءِ»[۳]  بین و بین این و آن را دارند. نه با این‌ها هستند و نه با آن‌ها. با توجه به این که حق و صراط مستقیم یکی بیش نیست، اگر بر این صراط باشیم و آن را رها کنیم بی‌شک، اهل حق بازنده طریق مستقیم‌اند، «فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقّ اِلا الضّلال»[۴] پس از حق چیزی جز گمراهی نیست. نباید به غلط آن را اعتدال و میانه روی نام نهاد.

حضرت آیت‌الله مصباح (مدظله) می‌فرمودند:  اوائل نهضت پس از بازگشت امام از قیطریه بعضی مراجع آن زمان با امام مشکل پیدا کردند و حرفشان این بود که امام تند می‌رود. «خود رأی است» و «به حرف دیگران توجه نمی‌کند» کسانی درصدد برآمدند که توافقی بین آقایان حاصل کنند. در آن مجلس‌ آقای هاشمی این پیشنهاد را داشت. آن گروه بنده، آقای هاشمی، آقای ربانی شیرازی، آقای مکارم، قبل از هر چه خدمت آقای شریعتمداری رفتیم ایشان گفتند: مبارزه کار یک روز و دو روز و یکسال هم نیست. این پروژه دراز مدت می‌خواهد. شورایی می‌خواهد که نظر اکثریت را گرفته و به آن عمل شود. آن‌جا هیچ کس حرفی نداشت بزند.

من فهمیدم مسئله چیست و ایشان چه منظوری دارند. گفتم خوب است افرادش را معین کنید، مگر الان این گونه نیست؟ خوب جلساتی بود که در آن امام، ایشان، آقای گلپایگانی و آقای میلانی (رضوان الله علیهم) تبادل افکار می‌کردند. لطفاً اسم ببرید تا به امام عرض کنیم، ایشان گفت. آقا صادق روحانی، ابوالفضل زاهدی. البته این‌ آقایان اهل مبارزه نبودند و تحت تأثیر ایشان و از ایشان حرف شنوایی داشتند.

از جلسه خارج شدیم. من گفتم برایم معلوم شد. دیگر با امام صحبتی نداریم.  ایشان دنبال نظر خودشان هستند و امام هم نمی‌پذیرند. ولی دوستان به زور ما را بردند. رفتیم خدمت امام (ره)، وقتی مسئله مطرح شد ایشان فرمود: اگر در اصل مبارزه با شاه همه مخالف باشند من به تنهایی می‌روم و این را وظیفه می‌دانم. ولی در کیفیت اختلاف است، حاضرم نظر اکثریت را بپذیرم تا که زودتر به هدف خود برسیم. پاسخ امام (رض) تمام بود. چرا که آقای شریعتمداری در اصل مبارزه حرف داشت. جالب توجه این بود که حضرت امام در ضمن صحبت فرمود: بعضی می‌گویند چرا تندروی می‌کنید!  چرا نمی‌گویند کندروی می‌کنی؟!

نتیجه این گفتگو روشن، تام و تمام است. هدف گم نشود، و ابزار راه هدف را ویران نسازد چنان چه از هر طریق سیر جایز نیست.

والحمد لله اولا و آخر



[۱].سوره مبارکه حجرات، آیه شریفه ۱۰.

[۲].سوره مبارکه حجرات، آیه شریفه ۱۰.

[۳]. سوره مبارکه نساء، آیه شریفه ۱۴۳.

[۴]. سوره مبارکه یونس، آیه شریفه ۳۲.

نظر خود را درج کنید