همه حرف “شیار ۱۴۳” این بود که این انقلاب آسان به دست نیامده است!

بیشتر هنرمندان ما حد و اندازه فکرشان این‌ قدر‌ها نیست که برای انقلاب فیلم بسازند / در آمریکا، هر وقت دلتنگ امام و شهدا می‌شدم، آژانس شیشه‌ای حاتمی‌کیا را نگاه می‌کردم!

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

سه‌شنبه گذشته، در آخرین برنامه از سلسله نشست‎های “محفل سینما انقلاب” حضور پیدا کردم و ضمن استفاده از صحبت‌های دکتر شاه‌حسینی با موضوع واکاوی جشنواره سی و دوم فجر، فیلم “شیار ۱۴۳” را در جمع اصحاب هنر و رسانه انقلاب اسلامی تماشا کردم. برایم جالب بود که ببینم فیلم “شیار ۱۴۳″،ساخته خانم آبیار، چرا بهترین فیلم از نگاه مخاطبان در جشنواره فجر امسال معرفی شد؟

اما یکی از نکات جدی که به نظرم آمد این است که بیشتر سینماگران ما واقعاً نتوانستند در دفاع مقدس نقش ارزشمند و والای خود را آن‌گونه که باید بازی کنند. واقعیتی که طی هشت سال، ثانیه ثانیه‌اش سوژه برای بازیابی و بازسازی سینمایی بود و هست،‌ اما چرا کاری نشده است؟

شاید این به این خاطر است که بعضی‌ از آن‌ها اصلاً جنگ را ندیده‌اند. چون آن ارزش‌ها واقعی یافتنی است و گفتنی نیست. ولی هم هنر توان ارائه آن‌را دارد و هم هنرمند چیره‌دست هر چند اظهار ضعف کند، اما می‌تواند آن ارزش‌ها را برای آیندگان به تصویر بکشد. توقع از آن‌هایی که آن زمان را دیدند این است که لحظاتی از آن روزها را برای بچه‌ها و جوانان ترسیم کنند، تا این فرهنگ به درستی انتقال یابد که نمونه‌ای کوتاه از آن، فیلم شیار ۱۴۳ است که به اعتقاد بنده خوب از عهده آن برآمده بود.

 

نقش مادری به زیبایی به تصویر کشیده شد

در این فیلم، نقش مادری به زیبایی نشان داده شد؛ یکی از انحرافات جدی در بین روشنفکران همین افکار فمینیستی است. این‌ها خیال می‌کنند زن کامل یعنی مرد و یا مادر کامل یعنی پدر؛ در حالی که این‌چنین نیست. مادر، مادر است و زن، زن. زن کامل در اسلام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها است و مرد کامل امام علی علیه‌السلام؛ و این دو موجود ارزنده، به هم نیاز دارند و هر کدام مکمل دیگری است. در این فیلم احساس مادری خیلی‌خوب خود را نشان می‌داد. در سکانسی از فیلم، وقتی پسر می‌خواهد به جبهه برود، مادر اصرار می‌کند که نرو و اول دانشگاه و درست را تمام کن و بعد برو. مادرها به طور معمول همین‌طور فکر می‌کنند، چون نمی‌خواهند تیری به فرزندشان بخورد، خاری به دست و پایش برود، آن‌وقت چه برسد به این‌که بخواهد شهادت او و یا اسارتش را تصور کند. ولی وقتی که مصمم شد، همین مادر به کار فرزند نه نیاورد و هیچ‌گاه او را سرزنش نکرده و تنها صبر بود و بردباری و شکیبائی، تا به آخر …

یکی از نقاط بارز این فیلم به تصویر کشیدن بسیار زیبای نقش مادری و هم‌چنین استفاده مناسب از نمادهای مذهبی به‌خصوص نماز و دعا است. در این فیلم بازیگر زن، نقش یک مادرِ پرکار در خانه و در یک زندگی محقرانه روستایی کرمانی را خیلی خوب بازی می‌کند و عقایدی ابراز می‌کند که مادران دوره جبهه و جنگ همان احساس را داشتند. مثلاً “از وقتی که بچه‌ام رفته، توی نماز حواسم پرت میشه!”؛ این دغدغه یک مادر دین‌مدار است که با وجود محبتی که به پسرش دارد، اما دغدغه نمازش او را دلواپس کرده و یا در جای دیگر پشت تلفن به فرزندش توصیه نماز اول وقت دارد. و یا وقتی او را از سر دلسوزی پیش فردی که سر کتاب باز می‌کند می‌برند، مادر زیر بار حرف ناحساب او نرفته و گفت من این حرف‌ها را قبول ندارم؛ وقتی هم پیش او آمد که کتاب را باز کند، پشیمان شد و جلسه را ترک کرد.

یادآور شدم که این فیلم نمادهای مذهبی را هم به خوبی نشان ‌می‌دهد. به‌ویژه مکرر نماز خواندن او را نشان می‌داد. مادر اعتقاد به امام‌زاده و زیارت داشت و به دوام دست به دعا داشت و از خداوند کمک می‌خواست. از طرفی دقت لازم در نشان دادن این صحنه‌ها وجود داشت و برخی اشتباهات را که در برخی دیگر فیلم‌ها دیده می‌شود در این فیلم دیده نمی‌شد. فکر می‌کنم از ایثار و گذشت تصویر خوبی داشت. تلاش شده بود ارزش‌ها را نشانه رود و در یک کلام، خیلی خوب از عهده کار برآمده بود.

 

فیلم “شیار ۱۴۳” خیلی بر روی من تأثیر گذاشت!

به نظر بنده این فیلم خیلی بر روی مخاطب، به ویژه مخاطب مذهبی و انقلابی تأثیرگذار بود؛ به خصوص صحنه رویارویی مادر با تابوت فرزند شهیدش. نشان دادن آزاد شدن اسرا و بازگشت آنان و جستجوی همیشگی مادر و لحظه به لحظه انتظار او را به تصویر کشیدن، خیلی نزدیک به واقعیت بود. واقعاً ما داشتیم خیلی از مادرها را که این‌طور بودند؛ این‌ها با کمال صمیمت و محبت تحمل می‌کردند. یک وقت فرزندشان برای یک هفته می‌رفت، ولی دیگر هیچ اثری از او نبود، نه خبری و نه هیچی؛ من از این جهت خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. چراکه دو نفر از خانواده‌ام این‌طور بودند، اول مادر خودم که یک سال برای برادرم همین حال را پیدا کرد و خدا رحمت کند پدرم را چقدر دنبال برادرم بود از این بیمارستان به آن بیمارستان، آن‌قدر ایشان گشت که همه خسته شده بودند. در این فیلم هم مردی بود که همه‌جا را می‌گشت؛ مانند بیمارستان‌ها و …،  برای بنده جستجوی این مرد تداعی‌کننده حالت پدرم بود. مادربزرگم هم همین اتفاق برایشان افتاد وقتی عمویم مفقودالاثر شد؛ او هیچ‌وقت برنگشت و مادر بزرگ در انتظار آمدن او از دنیا رفت. هر بار که در خانه را می‌زدند، نشانه‌های امیدواری در چهره ایشان نمایان بود. خدا رحمت‌شان کند.

بنده به واقع نکته منفی در این فیلم ندیدم، البته چون راحت حالت جایگزینی پیدا کردم، می‌توانستم پیش‌بینی کنم که آینده‌اش چه می‌شود و به کجا می‌رود، با اینکه فیلم را ندیده بودم و خبر نداشتم که چه می‌شود.

در این فیلم مادر عجیب امید به الطاف خدا داشت. در جایی از فیلم او می‌گفت حتی حاضر نیست غیبت و معصیتی بکند و این خویشتن‌داری را ربط می‌داد به این که مبادا خبر بدی به او برسد. این مراقبت خیلی خوب بود، هر چند دریافت خبر می‌تواند خوب و یا بد باشد و این دلیلی به بدی و یا خوبی رفتار انسان نیست و دلیلی به اینکه خداوند به او غضب کرده نیست، گاهی شخص خبر بسیار بدی را دریافت می‌کند، در حالی که او فردی پیروز است، مانند شهادت حضرت امام حسین علیه‌السلام که اصلاً خبر خوشایندی نبود، ولی ایشان پیروز بودند و حضرت زینب سلام‌الله‌علیها همه را زیبا می دیدند. انسان باید دنبال همین باشد که به وظیفه درست عمل کند، هر چیزی می‌خواهد بشود، همان خوب است. اما فیلم، یک خانواده ایرانی روستایی و سطح پائین از جهت مالی را نشان داد که این اعتقادات در این نوع زندگی شایع است. از این رو “شیار ۱۴۳” بسیار نزدیک به واقعیت بود. چنین انسان‌هایی در هر حال، بین احدی‌‌الحسنیین هستند، بین دو راه خوب و پسندیده. خواه شهادت، اسارت، و یا پیروزی و بازگشت با موفقیت که همه‌اش خوب است. این انسان‌ها هرگز خود را نباخته و ضرر نکرده‌اند، چون اشتباه نکرده‌اند.

دفاع مقدس درس‌های بسیار خوبی داشت و‌ خیلی آموزنده بود؛ و این فیلم گوشه‌ای کوچکی از آن را به خوبی برش زده بود و آن مادر شهیدی بود که در انتظار فرزندش پیر شد.

 

سینما باید به نسل جدید نشان دهد که این انقلاب با چه هزینه‌ای به دست آمده است

یکی از نیازهای نسل جدید، آشنایی با میراث انقلاب اسلامی و درک بستری است که انقلاب در آن رخ داده است. یکی از مهم‌ترین برهه‌های تاریخ انقلاب ما نیز دوران دفاع مقدس بود و چون این نسل آن را از نزدیک حس نکرده، آن را در کتاب‌ها و فیلم‌ها جستجو می‌کند. جوان امروز نیاز دارد که بداند چه هزینه‌هایی برای این انقلاب شده تا امروز این‌گونه به دست او رسیده است. ولی سینما که باید تصویری واقعی از آن دوران ارائه دهد، به خصوص در این سال‌های اخیر، تصویری از دفاع مقدس ارائه می‌دهد که نسبت چندانی با آن دوران ندارد. اما تصویری که در این فیلم از دفاع مقدس ارائه شد، خیلی به آن دوران نزدیک بود. تصویری از مادرانی که برای این انقلاب، با رضایت از فرزندان خود گذشتند و رنجی طاقت‌فرسا را در انتظار آن‌ها تحمل کردند.

ارزش‌های انقلاب را باید نشان داد. متأسفانه برخی امروزه انقلاب را چون بادآورده‌ای می‌پندارند که به راحتی و به ارزانی می‌شود آن را فروخت. بنده از جوان‌هایی که روزهای سخت را ندیده‌اند خیلی توقع ندارم یک روز شخصی می‌پرسید به نظر شما آمریکا با ما در این مذاکرات چه خواهد کرد؟ گفتم، شما آمریکا را نمی‌دانید کیست، ما با آن عمری زندگی کرده‌ایم، خیانت‌های این شیطان بزرگ را قبل و در طول انقلاب تاکنون دیده‌ایم، به هیچ صراطی مستقیم نیستند. مگر صدام نبود، چقدر واداد؟ چقدر نوکریشان را کرد؟ آخرش چه شد؟ تا به ذلت و به جهنمش نفرستادند، مگر رهایش کردند؟ با من و شما هم همین‌طور خواهند بود. در قرآن است که این‌ها به هیچ‌وجه رضایت نخواهند داد، مگر اینکه شما را عین خودشان به دوزخ بیاندازند و عین خودشان نابود کنند. برای همین آدم از همان اول باید خطوط قرمز را ارج نهاده و به صراحت بگوید نه؛ اصلاً شما را نمی‌خواهیم و به محبت شما هم محتاج نیستیم .

 

بیشتر هنرمندان ما حد و اندازه فکرشان این‌ قدر‌ها نیست که برای انقلاب فیلم بسازند!

بنده خوف داشتم که یک ساعت و خورده‌ای که وقت می‌گذارم، مبادا وقتم هدر برود. از طرفی، احساس وظیفه می‌کردم که بروم، ببینم و بدانم که در سینما چه می‌گذرد و الحمدالله خوشحالم که فیلم مفیدی را دیده‌ام. ولی متأسفانه در جشنواره امسال مشاهده کردیم که جز اندکی، بیشتر هنرمندان حد و اندازه فکرشان این‌ قدر‌ها نیست که برای انقلاب فیلم بسازند. گوئیا نهایت درک برخی رسیدن به ستاره‌های سینمائی غرب است و آرزوی‌شان آمریکاست.

به خاطر دارم یک سال پیش به روسیه رفته بودم و فیلم «روزهای زندگی» آقای شیخ طادی را در یکی از مراکز سینمائی مسکو پخش کردند. استقبال خوبی بود و خود ایشان هم آن‌جا بودند. فکر می‌کنم هفته فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آن کشور بود. در این فیلم آقا و خانم دکتری را نشان می‌دهد که در جبهه تلاش می‌کردند بیمارستان صحرایی و بیماران آن را نجات دهند تا که گرفتار اسارت نشوند. این فیلم را پیش از این نیز دیده بودم، فیلم خوبی بود، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد، جناب آقای دکتر حسینی هم حضور داشت. وقتی نمایش فیلم تمام شد، رئیس بخش سینمایی روسیه، پشت تریبون رفت و شروع به صحبت کرد. بنده هیچ‌وقت قضاوت او را فراموش نمی‌کنم که گفت: با انقلاب ایران،‌ امام، مستکبران و شاهان، ثروت‌مندان و آن‌هایی که خون مردم را می‌آشامند را از کشور بیرون کرد و به اصطلاح ما، مطرفین و اهل تشریفات را در سینما راه ندادند و سینمای ایران شد سینمای مردمی و در خدمت افراد کم درآمد قرار گرفت که ارزش‌ها را درک کرده و پابرهنگان جامعه بودند.

خیلی برایم جالب بود که او این مسأله را می‌فهمد، اما چقدر بد است که در جامعه اسلامی، برخی از به اصطلاح هنرپیشگان و مدعیان هنر، قلب‌شان برای آمریکا و هالیوود می‌تپد. خوب بروید همان‌جا! به واقع زشت است که انسان از وقت مردم، وقت نظام و سرمایه نظام استفاده کند و همه را به ابتذال بکشد. خدا به آن‌ها فرصتی داده که ای کاش قدر این فرصت‌ها را دانسته و آن را به انحراف از دست ندهند. بنده از نزدیک برخی از فیلم‌های آن‌ها را دیده‌ام، نا‌آشنا به این مسائل نیستم، که اساس سینمای غرب و هالیوود کاملاً در اختیار اهداف حکومت‌ مستکبرشان قرار دارد و آن‌ها در کفر خود ثابت‌قدم هستند، آن‌وقت عده‌ای بچه مسلمان این‌جا در فکر و آرزوی هالیوود و اسکارها و… هستند.

 

در آمریکا، هروقت دلتنگ امام و شهدا می‌شدم، آژانس شیشه‌ای حاتمی‌کیا را نگاه می‌کردم!

خوب به یاد دارم، در چند سالی که در آمریکا تحصیل می‌کردم هرگاه دلتنگ امام خمینی رحمه‌الله‌علیه، حضرت آقا، رفقای شهیدم و میهن اسلامی‌مان می‌شدم، فیلم آژانس شیشه‌ای آقای حاتمی‌کیا را می‌دیدم. شاید بارها و بارها! بنده تخصص سینمایی ندارم ولی به جهت ساختار و محتوا کاملا منطبق بر اصول انقلاب و نظام بود هر چند که در زمان خود یک فیلم انتقادی به حساب می‌آمد و خیلی حرف برای زدن داشت و شاید بتوان گفت فیلمی با مختصات انقلاب اسلامی ایران، فیلمی که می تواند ابزاری باشد برای معرفی اهداف و آرمانهایمان نه وا دادگی وخود کم بینی.

 

هنر اگر با ارزش‌ها گره بخورد، ارزش پیدا می‌کند!

در مورد هنر نیز باید توجه داشت که هنر اگر با ارزش‌ها گره بخورد، ارزش پیدا می‌کند و اگر بی‌ارزشی‌ها را بخواهد احیا کند خودش بی‌ارزش می‌شود؛ یعنی هنر با ارزش رابطه‌ای مستقیم دارد. اگر هنر با ارزش‌ها همراه شود، کاری که نشان می‌دهد نیز خودش رنگ گرفته و جلا پیدا می‌کند؛ ولی اگر، برخوردار از بار منفی شد، خودش هم منحط می‌شود. این نکته در فقه اسلامی است که هنر ضد ارزش از مصادیق فیلم‌های حرام است که ساختن، اکران، دیدن و حمایت از آن نیز حرام خواهد بود. بی‌شک، اسلام خطوط قرمزی را برای هنر بیان کرده است. چنان‌که هنر ارزشی را بسیار تشویق و تبلیغ کرده است. در هر حال فیلمِ فاقد ارزش و انحطاط‌آور گذشته از این‌که ساختنش مطلوب نیست، پول خرج کردن هم برایش ممنوع است. چراکه هم خود فاسد است و هم فاسدکننده. ولی اگر ارزش‌ها را نشان دهد، ارزش پیدا می‌کند. این‌که گفته شود هنر ارزشی و غیرارزشی نداریم، حرف جدیدی است که باید توضیح داده شود! گوئیا هر هنر بی‌ارزش را هنر ندیده‌اند، تا آن‌جا که ما می‌دانیم، هنر خودش بی‌رنگ است و ارزش و بهای آن بسته به محتوایی است که در قالب آن ریخته می‌شود، مشخص می‌شود.

بازهم بر خودم لازم می‌دانم که از کارگردان این فیلم تشکر کنم وآرزوی توفیق وعاقبت بخیری برای همه عوامل فیلم “شیار ۱۴۳″ داشته باشم. امیدوارم مورد خشنودی قلب حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی) و دل مادران و پدران شهید شده باشید و امیدوارم به زودی توفیق پیدا کنم و بتوانم فیلم “چ” آقای حاتمی‌کیای عزیز که برشی از زندگی مجاهد انقلاب شهید دکتر چمران است را ببینم.

ناگفته نماند که روز گذشته کمیسیون فرهنگی و فراکسیون ایثارگران مجلس شورای اسلامی از این دو فیلم و عزیزان دست‌اندرکارش تقدیر کرد که امری بجا و مناسب بود.

 

۱۰ اسفند ۱۳۹۲

مرتضی آقاتهرانی

مطالب مرتبط
نظر خود را درج کنید