یکی از دوستان است که به صداقت او را می شناسم. او می گفت: در دوره های گذشته خادم افتخاری حرم بی بی فاطمه معصومه (س) بودم و یک روز بارانی کفش ها را امانت گرفته و به قفسه ها می گذاشتم. روی میز کفشداری قدری از گل و لای کفش ها مانده بود. پیرمردی که از علمای قم بود و بارها صبح ها او را می دیدم که به زیارت می آید، ایشان با دست گل ها را جمع کرده و به صورت و چشم ها کشید، یقه اش را باز کرد و به قلب خود نیز آن گل ها را مالید. از رفتارش تعجب کردم. گذشت و بعدها که از این و آن درباه او پرسیدم، گفتند: او آیت الله بهجت (ره) است.