عامل نزدیک شدن به خداوند اقبال به سوی اوست
وقتی بنده به او روی کند خداوند هم او را مقرّب درگاهش قرار می دهد
و اذا اقبل الیه قرّبه و ادناه؛ وقتی بنده به او روی کند خداوند هم او را مقرّب درگاهش قرار می دهد و نزدیکش می کند.
عامل نزدیک شدن به خداوند اقبال به سوی اوست. (که یکی از رازهای احکام همین است که برای این که کاری را انجام دهم باید قربه الی الله باشد.)
خورشید همیشه روشن است و همیشه هست کافی است که ما رو به آن باشیم.
گفتم که روی ماهت از منچرا نهان است؟ گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
حافظ تو خود حجاب خودی از میان برخیز.
تو بلند شو او که برخاسته است.
توجه انسان خیلی باید باشد. در هر کاری نهایت درجه توجه انسان به خداوند باشد و نه چیز دیگر و نه کس دیگر.
قرب غیر از دنو است. قرب یک نزدیکی معنوی و دلی است مانند این که من به آقای مصباح نزدیکم و او نزد من بسیار محبوب و احساس نزدیکی به ایشان می کنم ولو این که الان نزد او نباشم و نزدیکی جسمی و فیزیکی نداشته باشم. ولی دنو این طور نیست بیشتر معنای فیزیکی و جسمی دارد مثل نزدیکیهای خویشاوندی.
در مورد معراج پیامبر هم ، چون معراج جسمانی هم بوده دنو و ادنی نیز معنا دارد.
منبع : مناجات الراجین (مناجات چهارم از مناجات خمس عشر)