ایحسن ان ارجع عن بابک بالخیبه مصروفا: (استفهام انکاری است) آیا نیکوست که از درگاه تو ناامید و محروم بر گردم. یعنی این طور نیست. یعنی بگویم رفتم راهم ندادند، بگویم رفتم نداشتند به من بدهند، بگویم رفتم بخیل بودند و ندادند و بگویم نفهمیدند چه می خواهم در مورد انسانها اینها هست. آیا شدنی است که من محرومانه از در خانه تو منصرف شوم.
و لست اعرف سواک مولی بالاحسان موصوفا: (واو حالیه است) آیا نیکوست که برگردم از در خانه تو در حالی که نمی شناسم به غیر تو مولایی که به احسان موصوف و معروف باشد. آیا چنین مولایی ممکن است مرا برگرداند از در خانه اش در حال محرومیت و ناامیدی.
احسان با عدالت فرق دارد. خداوند گرچه عادل است ولی به احسان رفتار می کند اگر به عدالت باشد باید خیلی از نعمتها را از ما بگیرد باران و برف و … را می دهد در حالی که این همه گناه می کنیم. خدا به گناه ما نگاه نمی کند و برکاتش را نمی گیرد در حالی که کاری ندارد برای او که بگیرد اینها را.
در مورد بعضی انسانها می توانیم به عدالت رفتار کنیم مثلا این آقا نیامد من هم به خانه او نمی روم سلام نکرد سلامش نمی کنم و هدیه نیاورد نمی برم ولی در باره برخی مثل پدر و مادر این گونه نیست من باید همینطوری به او احسان کنم نباید نه در مقابل احسان او احسان کنم. نمی توانم بگویم مادرم خانه ما نیامد نمی روم به خانه اش و یا تلفن نزد من هم نمی زنم باشد مادرم است هر چه باشد باید من به او زنگ بزنم و احسان کنم یعنی ابتدای به ساکن شروع کنم به محبت او. خداوند با ما این گونه است بابت هیچی دارد می دهد بابت هیچی محبت می کند نمی گوید حالا که نمازش را به موقع نخواند پس هیچی بهش ندهید. من کسی را نمی شناسم که هنوز مرا نیافریده احتیاجات مرا آفریده است. ما چه می دانیم چه چیزها و ظرافتهایی برای برطرف کردن احتیاجات ما لازم بوده و او آفریده است.
منبع : مناجات الراجین