خاطره‌ای از شهید کهرنگی

دوست دارم تکه‌ای از خاطرات شهید حسین کهرنگی‌ها بگویم. در عملیات والفجر ۸، که فتح فاو را داشتیم. شهید کهرنگی‌ها مسول اطلاعات عملیات لشکر قمر بنی‌هاشم(علیه‌السلام) بود. بنا به پیشنهاد شهید حسین آقا خرازی بنا شد بنده با علی آقا زاهدی در خدمت لشکر قمر بنی‌هاشم(علیه‌السلام) باشم، و علی آقا ردانی با حسین آقا خرازی.

به لطف الهی، عملیات با موفقیت جلو رفت. اما علی آقا زاهدی فرمانده لشکر اجازه سخنرانی جمعی نداد و نماز جماعت هم ممنوع بود؛ چون هر لحظه جت‌های عراقی منطقه را بمب باران میکرد، و نباید کنار هم جمع می‌شدیم.

اذان ظهر نزدیک شده بود، ناگهان حسین کهرنگی‌ها مثل اجل معلق با موتور پیشم ظاهر شد و گفت: حاج اقا سوار شید بریم جلو! پریدم بالا، با سرعت، نزدیک مخروبه‌ای رسید؛ اذان شده بود؛ پرید پایین و گفت میخوام نماز آخر امروز را به جماعت بخونیم و با چه حالی خواند؛ بماند، پس از ان مرا به محل اصلی رسانید و… رفت خط…

از بیسیم خبر آمد حسین ترکش خورده… و خون‌آلود آوردنش و… الآن در کنار قبر شهیدان ردانی‌پور و حسین خرازی آرمیده.
خیلی امام حسینی و ولائی بود… دیگر ندیدمش… عروجش مبارک…

مطالب مرتبط
نظر خود را درج کنید