بایگانی دسته بندی

خاطرات

خاطره ای از عملیات والفجر ۸

بسم الله الرحمن الرحیم. هنوز به خاطر دارم، ایام جنگ بود و به لشکر امام حسین‌ علیه السلام در دارخوین رسیدم. به همراه علی آقا ردانی پور مهمان فرمانده لشکر امام حسین علیه السلام حسین خرازی شدیم. این زمان آقا مصطفی ردانی در حاج عمران شهید شده بود، و ما چون همیشه وامانده. شهید عزیز حسین خرازی ضمن صحبت…

خاطره‌ای از عرفه در حضور دکتر میرباقری

بحمده تعالی روز عرفه را درک کردیم. خاطره ماندنی دارم از زمانی که با کاروانی از نیویورک به حج بیت الله شرفیاب شده بودیم: چون دیشبی را که یوم العربیه گویند، وارد عرفات شدیم. زیارت شب عرفه خوانده شده بود، که آقای دکتر میرباقری وارد خیمه ما شدند و پهلوی رختخواب ما بساط خواب گستردند. حضور آن سید…

خاطره‌ای از شهید کهرنگی

دوست دارم تکه‌ای از خاطرات شهید حسین کهرنگی‌ها بگویم. در عملیات والفجر ۸، که فتح فاو را داشتیم. شهید کهرنگی‌ها مسول اطلاعات عملیات لشکر قمر بنی‌هاشم(علیه‌السلام) بود. بنا به پیشنهاد شهید حسین آقا خرازی بنا شد بنده با علی آقا زاهدی در خدمت لشکر قمر بنی‌هاشم(علیه‌السلام) باشم، و علی آقا ردانی با حسین…

رمضان؛ ماه مردم با دعاهای جهانی + فیلم

رمضان، ماه مردم و ماه خداست؛ وقتی که نگاه می‌کنید می‌بینید در ماه‌های دیگر وقتی می‌خواهیم دعا کنیم دعاها محدود است به افراد خاص، اما در این ماه دعاها یک حالت جهانی دارد؛ ماه، ماه جهانی است. یاد، یاد کل انسان‌هاست و همه را به درگاه الهی می‌خوانیم و در درگاه الهی در حق آنها دعا می‌کنیم.

اقیانوس آرامش

به یاد دارم، زمانی که صدام فرودگاه مهرآباد را بمباران کرد و جنگ آغاز شد، آقای بنی صدر- که رییس جمهور بود- سخنرانی کرد. به آرای مردم بسیار تکیه کرده بود. مدام شعار می‌داد که من نه میلیون رأی دارم. خیلی از افراد این آرا را داشتند، اما هیچ کاری نکردند. فردی که در برابر خدا اظهار ذلّت می‌کند، تمام…

آن شخص به آیت‌الله مصباح گفت: حاج آقا، ما از کربلا آمدیم، ولی شما به دیدن ما نیامدید

چند سال پیش که راه کربلا باز شده بود، یکی از دوستان از سفر کربلا برگشته و به محضر استاد مصباح (حفظه الله) رفته بود. من هم کار کوچکی با استاد داشتم. وقتی وارد اتاق استاد شدم، دیدم او هم نشسته است. آن شخص به آیت‌الله مصباح گفت: حاج آقا، ما از کربلا آمدیم، ولی شما به دیدن ما نیامدید! حاج آقا فرمودند:…

شهادت‌نامه زوار سیدالشهدا

در سفرهای قبلی شبی در موکبی برای نماز و استراحت توقف کردیم. آن شب صاحب موکب در پذیرایی سنگ تمام گذاشت. صبح فردا که میخواستیم به راهمان ادامه دهیم، برای ما کاغذی آورد و گفت از شما خواهش میکنم این برگه را امضاء کنید. مضمون نوشته‌اش این بود: «ما زائران امام حسین علیه‌السلام شهادت میدهیم شبی را میهمان…

«یاران شیدای حسین»، حاصل دلتنگی‌های روضه‌خوانی بود در آمریکا

زمانی که ما می‌خواستیم که به خارج از کشور برویم، خدا حضرت آیت‌الله بهجت را بیامرزد، ایشان توصیه و اصرار به توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام، به خصوص امام حسین علیه‌السلام، در زمان گرفتاری و غیرگرفتاری داشتند. ما داخل کشور که بودیم به مناسبت‌ها و بهانه‌های مختلف روضه‌خوانی داشتیم. اما زمانی که به خارج از…

یادی از عموی مفقودالاثرم…

عمویم با پدرم کارخانه سنگ‌بری مهدیه را با دو نفر بازاری که سرمایه ناچیزشان را تأمین کنند، راه‌اندازی کردند. او مردی بی‌آزار بود سرش به کار خودش بود؛ بسیار پرکار، امین، کم‌حرف، دوست‌داشتنی و به‌گونه‌ای مذهبی که او را شیخ سیف‌الله می‌نامیدند. عمویم چون پدرم از مریدان آیت‌الله فاضل کوهانی (ره)…

انتقاد کردن هم آدابی دارد

من وقتی جوان بودم، در اوایل انقلاب بیشتر تبلیغات ما در شمال بود. آن موقع در آن جا کمونیست ها بودند و ادعا داشتند، هنوز هم جنگ مسلحانه شروع نشده بود. ماهم شیوه دیالوگ این ها را بلد شده بودیم و مجبور بودیم به بحث و گفت و گو بپردازیم. یکبار روز عاشورا سخنرانی خوبی کردم، خودم احساس خیلی خوبی داشتم. وقتی…